vasael.ir

کد خبر: ۱۵۵۷۵
تاریخ انتشار: ۰۱ دی ۱۳۹۸ - ۱۶:۵۳ - 22 December 2019

یادداشت| نکوهش طلاق در اسلام / حاکمیت و حمایت از نهادهای خانوادگی

وسائل ـ بچه‌ها قبل از جدایی والدین‌شان درست از وقتی که در خانه زمزمه‌اش به گوش می‌رسد دچار بحران می‌شوند و بازتاب این ترس و دلهره در رفتارشان هویدا می‌شود. بچه‌هایی که در یک خانواده ملتهب زندگی می‌کنند، جدا شده‌اند و یا در معرض جدایی هستند، اغلب پرخاشگر هستند و سر کوچک‌ترین حرف و کلامی بحث می‌کنند. مخصوصاً اگر این کلام اظهار نظر درباره والدین باشد دچار احساسات شده و واکنش نشان می‌دهند.

به گزارش خبرنگار وسائل، طلاق، به عنوان آخرین راه حل برای نکوهش طلاق در اسلام /// طلاق باتلاقی که کودکان را می‌بلعدمشکلات زناشویی مطرح است. در اسلام، پیوند زناشویی پیوند مقدسی است که برای آرامش روح و جسم بشر، لازم و ضروری است. قرآن کریم در آیات بسیاری به ازدواج فرمان داده و پیامبر اسلام نیز بسیار بر آن تأکید کرده و مسلمانان را از اینکه به خاطر ترس از فقر و نداری، تن به ازدواج ندهند، بر حذر می‌دارند.

همانگونه که در اسلام، ازدواج امری مقدس و پسندیده می‌باشد و برای ثبات آن تأکید فراوان شده است، طلاق امری ناپسند و نامقدس است که برای جلوگیری از آن از هر وسیله ممکن استفاده شده و از آن در کلمات شارع مقدس، به عنوان مبغوض ترین حلال‌ها و امری که خشم خدا را به دنبال دارد، تعبیر شده است.

امام صادق علیه‌السلام فرمودند: «ما من شی‌ء مما احلّه الله عزّوجل ابغض الیه من الطلاق...» هیچ چیز از آنچه خداوند متعال آن را حلال قرار داده‌ است، نزد او منفورتر و ناپسندتر از طلاق نیست.

در سخنی دیگر فرموده است: در اسلام، هیچ چیز نزد خداوند، مبغوض تر و نکوهیده‌تر از خانه‌ای نیست که با جدایی و طلاق خراب شود. خداوند از کسانی که به طلاق روی می‌آورند، بیزار است و هنگامی که طلاق رخ می‌دهد، عرش خداوند به لرزه در می‌آید.

اسلام به عنوان یک دین همه بعدی و مترقی، طلاق را جایز شمرده است؛ اما آن را مبغوض ترین حلال می‌شمرد. در اینجا یک سؤال مهم پیش می‌آید و آن اینکه اگر طلاق تا این اندازه مبغوض است، که خداوند مرد طلاق‌دهنده را دوست ندارد، پس چرا اسلام آن را تحریم نکرده است. به عبارت دیگر، آیا بهتر نبود که اسلام برای طلاق شرایطی قرار می‌داد و تنها در صورت وجود آن شرایط، به مرد اجازه طلاق می‌داد؟ و چون طلاق مشروط بود، قهرا جنبه قضایی پیدا می‌کرد.

 

اساساً معنی این جمله که «مبغوض‌ترین حلال‌ها نزد خدا طلاق است» چیست؟

اگر طلاق حلال است، نباید مبغوض باشد، و اگر مبغوض است، نباید حلال باشد. مبغوض بودن با حلال بودن ناسازگار است! اسلام از طرفی مرد طلاق دهنده را زیر نگاه های خشم آلود قرار می‌دهد و از او بیزاری دارد، از طرف دیگر وقتی که مرد می‌خواهد زن را طلاق دهد، هیچ مانع قانونی در برابر او قرار نمی‌دهد، چرا؟

این پرسش بسیار به جاست و همه رازها در همین نکته نهفته است. راز اصلی مطلب این است که زوجیت و زندگی زناشویی، یک علقه طبیعی است نه قراردادی، و قوانین خاصی در طبیعت برای او وضع شده است. پیمان ازدواج، بر خلاف دیگر عقدهای اجتماعی، بر اساس یک خواهش طبیعی از طرفین باید تنظیم شود.

پیمانی که اساسش بر محبت و یگانگی است نه بر همکاری و رفاقت، قابل اجبار و الزام نیست. با زور و اجبار قانونی، می‌توان دو نفر را ملزم ساخت که با یکدیگر همکاری کنند و پیمان همکاری خود را بر اساس عدالت محترم شمرده، سالیان دراز به همکاری خود ادامه دهند؛ اما ممکن نیست، با زور و اجبار قانونی، دو نفر را وادار کرد که یکدیگر را دوست داشته باشند.

مکانیزم طبیعی ازدواج، که اسلام قوانین خود را بر اساس آن وضع کرده است، این است که زن در منظومه خانوادگی محبوب و محترم باشد. بنابراین اگر به عللی زن از این مقام خود سقوط کرد و شعله محبت مرد، نسبت به او خاموش و مرد نسبت به او بی‌علاقه شد، پایه و رکن اساسی خانوادگی خراب شده است؛ یعنی، یک اجتماع طبیعی، به حکم طبیعت از هم پاشیده است. اسلام به چنین وضعی با نظر تأسف می‌نگرد؛ ولی پس از آنکه می‌بیند اساس طبیعی این ازدواج متلاشی شده است، نمی‌تواند از لحاظ قانونی، آن را یک امر باقی و زنده فرض کند.

با این حال، اسلام کوشش‌ها و تدابیر خاصی به کار می‌برد که زندگی خانوادگی از لحاظ طبیعی باقی بماند؛ یعنی، زن در مقام محبوبیت و مرد در مقام طلب و علاقه باقی بماند. توصیه‌های اسلام مبنی بر اینکه زن حتماً باید خود را برای شوهر بیاراید و رغبت های او را اشباع کند و از آن طرف مرد به زن خود محبت و مهربانی کند، به او اظهار عشق و علاقه نماید، همه و همه برای این است که اجتماعات خانوادگی از خطرات از هم پاشیدگی مصون و محفوظ بماند.

با این حال، گروهی از جامعه شناسان و حقوقدانان می‌گویند: درست است که طلاق آثار نامطلوبی بر فرزندان و زن و شوهر دارد، اما خانواده‌ای که صحنه زد و خورد و اختلاف دائمی بین زن و شوهر است، برای آن خانواده جهنمی بیش نیست و برای کودکان ایشان هم، محیط نامناسبی است. بنابراین اگر زن و مرد به این نتیجه رسیدند که نمی‌توانند باهم زندگی کنند و زندگی زناشویی آرامی را ادامه دهند، باید از هم جدا شوند. این طرز فکر امروزه در بیشتر کشورهای جهان پذیرفته شده است.

 

مواردی که مبغوضیت طلاق را افزایش می‌دهد

طلاق امری منفور و مبغوض در نزد خداست؛ ولی مواردی وجود دارد که اگر در آن، طلاق صورت گیرد، مواجه با مبغوضیت و نفرت بیشتر خواهد شد. در ذیل نمونه‌هایی را بیان می‌کنیم:

الف) طلاق زنی که گناهی را مرتکب نشده است.

ب) طلاق به خاطر این که همسر دیگری انتخاب کند و هوس خود را اقناع نماید؛ به عبارت دیگر به خاطر تنوع‌طلبی و هوس‌بازی از همسرش جدا شود.

ج) طلاق همسر به خاطر ازدواج با فردی زیباتر.

د) طلاق زنی که در همه حال با شوهرش سازش داشته و با فقر و بدبختی او ساخته و شکوه‌ای نکرده است.

ه) طلاق زنی که از شوهر خود فرزندی دارد و پس از طلاق، فرزند بی‌سرپرست می‌شود.

و) طلاق زنی که در حال بیماری است و ممکن است بر اثر آن حالش وخیم تر شود.

خدا می‌داند این دعوا‌ها و کشمکش‌ها چه بلایی سر کودکان می‌آورد. خدا می‌داند کی قرار است خاطره آخرین دیدار مشترک‌شان در دادگاه خانواده را فراموش کند. روزی که یک‌باره می‌گویند تو حق نداری با پدر یا مادرت باشی و دستش را می‌گذارند در دست این یکی؛ و آن یکی با حسرت و اشک بدرقه‌اش می‌کند برای یک عمر بلاتکلیفی و یک سرنوشت نامعلوم. او هرگز نمی‌فهمد چرا سزاوار این تنهایی است و به جرم کدامین گناه محکوم به از دست دادن بزرگ‌ترین تکیه‌گاه زندگی‌اش شده است.
 
طلاق مثل یک باتلاق کودکان را می‌بلعد و ناجی آنان حتی پس از متارکه، والدین هستند. طلاق تلخ‌ترین واژه‌ای است که احساسات کودک را در بند می‌کشد و‌ ای کاش قبل از جدا شدن، مادر‌ها و پدر‌ها اشک‌های یواشکی و پر حسرت بچه‌های‌شان را می‌دیدند. شاید آن‌وقت برای رفتن شتاب نمی‌کردند و شاید معصومیت آنها بهانه‌ای می‌شد برای یک شروع دوباره.


داستان یک طلاق، بچه‌ها از هیچ چیز خبر نداشتند
 
وقتی بچه بودم یک همسایه داشتیم که خیلی باکلاس بودند. یک دختر داشتند و یک پسر. آنها مؤدب‌ترین و با حال‌ترین بچه‌های محل بودند. معلوم بود در یک خانواده با فرهنگ و اصیل بزرگ شده‌اند. کلام و رفتارشان مؤدبانه و از سر احترام بود. همدیگر را جز با جان خطاب نمی‌کردند. این زن آن‌قدر زیبا از زندگی مشترک حرف می‌زد که همه فکر می‌کردند او خوشحال‌ترین و شادترین زن دنیاست. آنها از آن محل رفتند و ما ندیدیم‌شان. سال‌ها بعد او را در جایی دیدیم و دانستیم این زوج خوشبخت و رمانتیک از هم جدا شده‌اند. مادرم داشت از تعجب شاخ درمی‌آورد. آنها و طلاق؟

زن لبخند تلخی تحویل مادرم داد و گفت: ما سال‌هاست با هم اختلاف داریم. سال‌هاست روابط‌مان سرد و خالی از عشق است، اما قول دادیم بچه‌ها را در این بازی بزرگ‌تر‌ها دخالت ندهیم و وقتی با آنهاییم بهترین مادر و پدر باشیم. ما دعواهای‌مان وقتی بود که بچه‌ها یا خواب بودند یا مدرسه. آنها هرگز تصور نمی‌کردند اوضاع رابطه ما به این شدت خراب و ویران باشد. آنها که بزرگ‌تر شدند ما هم جدا شدیم.

رفتارشان برایم عجیب بود. حالا که قرار است درباره بچه‌های طلاق بنویسم ناخودآگاه یاد ۲۰ سال قبل افتادم و اولین تجربه شنیداری که از طلاق داشتم. آن‌ هم در زمانی که این واژه خیلی مرسوم نبود و اگر کسی جدا می‌شد مثل بمب همه جا صدا می‌کرد. چیزی که آنها را در ذهنم ماندگار کرد، شعورشان در ختم یک رابطه بود. آنها قبل از جدایی رسمی طلاق عاطفی گرفته بودند، اما هرگز بچه‌ها را وارد این ماجرا نکردند و چیزی که برای‌شان در اولویت بود آرامش روانی بچه‌ها بود. این بزرگ‌ترین لطفی بود که می‌توانستند در حق آنها بکنند.
 

برای جدا شدن از کودکان مهر تأیید نگیرید
 
نقطه مقابل روایتی که گفته شد زوج‌های بسیاری هستند که اختلاف‌شان را در خانه فریاد می‌زنند. نفرت‌شان را مدام توی گوش بچه‌ها زمزمه می‌کنند. انگار برای کاری که می‌کنند دنبال رأی مثبت و دلسوزی‌اند. انگار می‌خواهند با مظلوم‌نمایی مجوز طلاق را از بچه‌ها بگیرند. پدر مدام ضعف‌های مادر را جلوی بچه‌ها می‌گوید و مادر از بی‌رحمی و عدم تفاهم پدر می‌گوید. آنها بدون اینکه متوجه باشند زندگی را صحنه جنگ کرده‌اند و بچه‌های معصوم را واداشته‌اند به اجبار تماشاگر جدال‌شان باشند.
 
آنها محبت پدر و مادر را با هم می‌خواهند و هر دو را کنار هم کامل می‌دانند، اما والدین آب از سرشان گذشته و تحمل‌شان تمام شده است. والدین بی‌مسئولیت بدون اینکه بدانند دعوا‌ها و تهدید به جدایی‌های‌شان چه بلایی سر روان بچه‌ها می‌آورد به بازی خود ادامه می‌دهند. آن‌قدر که یکی موفق شود. هر که زورش بیشتر باشد و وکیلش ماهرتر، می‌تواند پیروز میدان شود. مهم نیست به چه علتی جدا می‌شوند. مهم نیست که باهم تفاهم ندارند و بعد از این علاقه‌ای در کار نیست. عشق یک موهبت الهی است. اگر به هر دلیل از بین رفت نمی‌توان آدم‌ها را به این رابطه مجبور کرد.
 
طلاق راهی است برای پایان دادن به یک رابطه اشتباه یا پرخطا. وقتی باهم به بن‌بست می‌رسند تصمیم به جدایی می‌گیرند. این حق طبیعی آدم‌هاست، اما چیزی که در این تصمیم عقلانی آنها را تبدیل به یک فرد خشن و خودخواه می‌کند، بی‌توجهی به فرزندان است.
 
آنها متعلق به هر دو یعنی پدر و مادر هستند و والدین با جدا شدن خودشان اصرار دارند کودک هم دل از مهر پدر یا مادر بکند و تنها وجود او را بپذیرد. اینجاست که زیان‌های جبران‌ناپذیر طلاق به میان می‌آید. اینجاست که برچسب بچه‌های طلاق خورده می‌شود و آینده ناخواسته کودکان با سرنوشتی که دخالتی در آن نداشته‌اند و جدایی‌ای که در آن سهیم نبوده‌اند تغییر می‌کند.

بلایی که طلاق سر کودکان می‌آورد
 
اینجاست که انگ بچه طلاق بودن می‌ماند روی پیشانی تعداد زیادی کودک و نوجوان که توی مدرسه خجالت می‌کشند سرشان را بالا بگیرند و بگویند بچه طلاقند. اینجاست که بحران‌های عاطفی شروع می‌شود. اینجاست که بچه‌ها قبل از جدایی والدین‌شان درست از وقتی که در خانه زمزمه‌اش به گوش می‌رسد دچار بحران می‌شوند و بازتاب این ترس و دلهره در رفتارشان هویدا می‌شود.
 
بچه‌هایی که در یک خانواده ملتهب زندگی می‌کنند، جدا شده‌اند و یا در معرض جدایی هستند، اغلب پرخاشگر هستند و سر کوچک‌ترین حرف و کلامی بحث می‌کنند. مخصوصاً اگر این کلام اظهار نظر درباره والدین باشد دچار احساسات شده و واکنش نشان می‌دهند.
 
این‌گونه کودکان اغلب دچار اختلالات غذایی و بدخوابی می‌شوند. شب‌ها کابوس می‌بینند. گوشه‌گیر شده و برای مدتی از فعالیت‌های گروهی کناره می‌گیرند. این کودکان سعی می‌کنند با چانه‌زنی مشکل را حل کنند. سعی دارند با پادرمیانی میان والدین آنها را برای ماندن در خانه کنار یکدیگر راضی کنند. گاهی هم بچه‌ها از این جدایی دچار عذاب وجدان می‌شوند. فکر می‌کنند در این اتفاق مؤثرند و نمی‌توانند این عذاب را تحمل کنند. یا بر عکس، بعضی‌شان تصور می‌کنند حالا که در جدایی آنها نقش داشته‌اند پس آدم مهم و تأثیرگذاری هستند. این کودکان اغلب از درد شکم یا سر می‌نالند.
 

آنها پدر و مادر هستند حتی اگر زن و شوهر نباشند
 
حالا همه چیز تمام شده و آنچه نباید رخ دهد، داده است. مرد و زنی از یکدیگر جدا شده‌اند و احتمالاً یکی از آنها با فرزند و دیگری تنها زندگی می‌کند. از اینجا به بعد نقش آنها به عنوان والد پررنگ می‌شود و نباید بگذارند جدایی در وظایف اصلی آنها خلل ایجاد کند. آنها دیگر رابطه عاطفی ندارند، اما وجود فرزندشان وجه مشترک‌شان است که باید کنار هم باشند و کودک را از وجود پدر یا مادر محروم نکنند. آنان باید مدام در دسترس باشند و تماس‌های‌شان را به عنوان پدر و مادر و نه همسر پاسخ دهند. آنها باید هر دو پیگیر رشد و تربیت کودک باشند حتی اگر کنارش نباشند.
 

ملاقات در جزیره طلاق
 
یکی از اصول مهم در طلاق حق ملاقات والدین با کودک است. آنها حق دارند اگرچه حضانت را در اختیار ندارند طبق برنامه مشخصی که قاضی مشخص کرده کودک را ملاقات کنند. این ملاقات اغلب آخر هفته‌ها و در ایام تعطیل اجرا می‌شود تا والد فرصت بیشتری برای بودن با فرزند پیدا کند.
 
اینکه چند بار در هفته یا ماه اجازه ملاقات صادر شود بستگی به شرایط کودک و نظر قاضی دارد. ممکن است ملاقات‌های مکرر احساسات کودک را دچار نوسان کرده و او را آشفته کند. در این صورت ملاقات‌ها دیر به دیر رخ می‌دهد و یا نه. کودکی به پدرش وابستگی شدید دارد و دیدار با او اوضاع را بهتر می‌کند.
 
در این موقعیت با رضایت طرفین مدت دیدار بیشتر می‌شود. البته اغلب خانواده‌ها مشکلی با این دیدار ندارند و حضور مادر یا پدر را برای کودک‌شان ضروری می‌دانند. آنها دیگر زن و شوهر نیستند، اما به خود اجازه نمی‌دهند فرصت دیدار را از دیگری سلب کنند.
 
اکثر مواقع این ملاقات با رضایت و گاهی بیش از حد تعیین شده انجام می‌شود. مگر آنکه اختلاف آنها شدید بوده یا هر کدام در صدد سلب حضانت از دیگری باشند. در این صورت ملاقات با کودک می‌تواند با تحریک ذهنی او برای دوری از والدی باشد که با او زندگی می‌کند. یا دیده شده پدر‌هایی که به دلیل عدم صلاحیت اخلاقی سلب حضانت شده‌اند و حالا به هر قیمتی دنبال فرصت هستند تا کودک را از مادر پس بگیرند.
 

حفظ حرمت والدین بعد از جدایی
 
والدین از یکدیگر جدا شده‌اند و اکنون زندگی مستقل خودشان را دارند، اما هنوز والدین کودک هستند و حق ندارند وجهه یکدیگر را در ذهن کودک خدشه‌دار کنند. اگر پدری شکاک بوده، دست بزن داشته، خسیس بوده و یا هر دلیلی که منجر به طلاق شده، حالا پدر کودک است و نباید حرمت میان او و کودک شکسته شود.
 
آنها باید یکدیگر را به نیکی یاد کنند و خصوصیات اخلاقی مثبت همدیگر را در خاطر کودک پر رنگ کنند. نمی‌شود کودک به خانه پدر برود مدام بدگویی از مادر بشنود و وقتی با مادر است، از پدر برایش یک غول بی‌شاخ و دم و بی‌عاطفه بسازند. رابطه شکست خورده آنها هیچ ربطی به رابطه کودک با پدر یا مادرش ندارد.
 
 
حاکمیت و حمایت از نهادهای خانوادگی
 
در جامعه کنونی که پیوندهای سنّتیِ نگاهبان پایداری خانواده، تا اندازه‌ای رنگ باخته و محلّه و گروه خویشاوندی جایگاه گذشته را ندارند، بازتولید مناسبات محلّی و خویشاوندی در چارچوب‌های نو، می‌تواند به‌ بازآفرینی نقش‌ آنها و تقویت پیوندهای خانوادگی و کاستن از رنج‌های خانواده بینجامد.
 
برای نمونه، «تعاونی‌های خویشاوندی» که سرمایه و نیروی انسانی خویشاوندان را به‌کار می‌گیرند یا «گروه‌های خویشاوندی» که برای حلّ مشکلات و آسیب‌های یک گروه بزرگ از خویشاوندان اقدام می‌کنند و توان مالی و اعتباری خانواده‌ها را در راستای حلّ مشکلات اجتماعی و استواری پیوندهای اجتماعی و محلّی جهت می‌دهند، از جمله این نهادهای خانوادگی هستند که نخبگان و شخصیّت‌های تأثیرگذار و روحانیّت و دولت باید از آنها پشتیبانی کنند.

البتّه در اینجا هم بر این موضوع پای می‌فشاریم که دولت، تا آنجا که می‌شود، به جای دخالت‌های حمایت‌گرانه باید حسّاسیّت‌های عمومی مردم و نیکوکاران را به سوی حمایت از این نهاد‌ها بکشاند و خود به‌عنوان آخرین حمایت‌گر عمل‌کند؛ نتیجه این حمایت‌ها، کاستن از گران‌باری دولت‌ها، فراگیر شدنِ سنّت‌های کارآمد، تقویت پیوندهای اجتماعی، و دور شدن از روحیّات فردگرایانه است. در کنار این موضوع، کار‌شناسان دولت باید به مسئله خانواده‌محور شدنِ سیستم‌های حمایتی، بیش از گذشته بیندیشند./703/422/ح
 
 
تهیه و تنظیم: محرم آتش افروز
 
انتشار یافته: ۴
در انتظار بررسی: ۰
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
17:09 - 1398/10/01
با سلام
از خواندن این یادداشت خیلی مستفیض شدیم . با توجه به اینکه طلاق متاسفانه در کشور ما زیاد شده است راهکارهای پیشگیری از آن را هم بی زحمت کار کنید. با تشکر
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
19:01 - 1398/10/01
یادداشت مهم و خوش نوشتی بود
کاش مباحث فرهنگی برای کاهش طلاق بیشتر مورد توجه باشد
ناشناس
Iran, Islamic Republic of
19:01 - 1398/10/01
ممنون از این یادداشت عمیق و زیبا
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
آخرین اخبار
اوقات شرعی
۱۱ / ۰۲ /۱۴۰۳
قم
اذان صبح
۰۴:۴۳:۳۶
طلوع افتاب
۰۶:۱۶:۴۰
اذان ظهر
۱۳:۰۴:۰۹
غروب آفتاب
۱۹:۵۰:۵۸
اذان مغرب
۲۰:۰۸:۵۸